خدایم؛ معبودم؛....
آمده ام تا در سایه مهد تو خستگی را از خود برهانم وکوله بار سنگین گناهانم را بر زمین بگذارم.
از پشت کوههای آرزوهای طولانی از آنسوی دریاهای غرور وخود خواهی آمده ام تا سر در آستانه
پر عظمت تو بگذارم وهای های بگریم...آمده ام تا دستهای مرا بگیری با مرواریدها و جامهای خالی نیاز
با کفشهای امید آمده ام تا مرا ببخشایی و گل آرامش را در دل بپرورانی تا اطمینان درو کنم
ونماز عشق بخوانم....... بیا تا لبریز شوم......
نویسنده : بی نشان 89/3/4 6:0 ع
نظر